پردیس سینمایی ملت یکی از آثار معماری این دوره است که علاوه بر پاسخگویی قابل توجه به نیاز فرهنگی مردم شهر، یک اثر معماری کمنظیر است. رضا دانشمیر، معمار سینما-گالری ملت، با طراحی و ساخت این مجموعه فرهنگی، یکی از کسانی است که در آینده بهعنوان یکی از معماران دوره تحول معماری در فضاهای فرهنگی تهران از او یاد خواهد شد. پردیس ملت اثر مشترک دفتری است که دانشمیر و همسرش- کاترین اسپریدونف- در آن همکار هم هستند. اکنون دانشمیر و همسرش، راهی را در معماری خود آغاز کردهاند که خلاف عادت کهنه مخاطبان آثار معماری است. آنچه میخوانید گفتوگوی 3معمار- خبرنگار است با رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف که در دفتر این دو معمار جوان انجام شده است.
- آقای دانشمیر، اغلب مردم از زندگی در کلانشهری مثل تهران ابراز نارضایتی میکنند اما حاضر به ترک آن نیستند. این چه ساختار شهریای است که مردم را مجاب میکند با همه دشواریها در اینجا بمانند؟ شما ریشه این تعلقات را در چه میدانید؟
رضا دانشمیر: تهران پایگاه حرفهای ماست و بالاخره 200سال است که پایتخت بوده و تمرکز امکانات یکی از جاذبههای آن است. درست است که ازیک سو آلودگی هوا، صوتی، جمعیتی و... دارد، اما کوههای زیبا، فضاهای سبز و ابنیه تاریخی را هم دارد. این تمرکز امکانات، سهولت دسترسی و بهرهبرداری را به لحاظ رفاهی، خدماتی، اجتماعی و... برای ساکنان فراهم میکند و بالاخره اینکه، ما در اینجا از امکانات بالاتری بهعنوان شهروند برخورداریم. بهعنوان معمار و به لحاظ حرفهای نیز میزان گردش سرمایه بیشتری را نسبت به سایر جاها میبینیم. از سوی دیگر ما در تهرانبزرگ شدهایم و اینجا را به نوعی شهر خود میدانیم؛ یعنی این طور نیست که مثلاً شهری صرفاً با پارامترهای منفی باشد.
- تهران، بهعنوان شهری که در گذار از پارامترهای منفی به پارامترهای مثبت است، نیازمند نوعی تفاهم و تعامل بین کارفرما، معمار و مردم است. مردم تصوری از معماری دارند، کارفرما تصور دیگری و معمار مسئولیت سنگینی و حتی ماموریتی غیرممکن پیدا میکند! مسئله تفاهم بین کارفرما و معمار برای عرضه معماری به عموم مردم در طراحی و ساخت فضاهای عمومی شهری چطور حل میشود؟
دانشمیر: بسته به معمار، فرق میکند. اگر از من یا دفتر ما میپرسید یک جوابی میدهیم و اگر منظورتان این است که در کل چگونه است، این یک جواب دیگری دارد. کارفرماهای ما اغلب از قشر هوشمند جامعه هستند؛ قشری که بهدنبال یک ارزش افزوده غیرمادی میگردد. آنها علاوه بر سود و انتفاع اقتصادی، سرمایهگذاری میکنند تا آن ارزش را به دست آورند.
- خانم اسپریدونف، شما در پروژه پردیس سینمایی ملت، همراه آقای دانشمیر بودهاید. فکر میکنید در پروژه پردیس ملت، کارفرما، خواهان «ارزش» بوده است؟
کاترین اسپریدونف: صد در صد. اگر حمایتهای کارفرما نبود اکنون پردیس ملت ساخته نشده بود.
همه چیز طرح از ابتدا برای تصمیمگیرندگان روشن نبود. آنها با یک سازه و حل یک مسئله جدید مواجه شدند اما شهرداری تهران خیلی از این طرح دفاع کرد.
پیش از این هم آقای دانشمیر گفتهاند که اعتمادی بین شما و مدیریت شهری شکل گرفت و شهرداری به شما اعتماد کرد که کارها را به موقع انجام خواهید داد.
- درباره این تعامل بیشتر توضیح دهید.
اسپریدونف: فکر میکنم راجع به این قسمت آقای دانشمیر بهتر پاسخ دهند ولی آنچه میخواهم در اینجا به آن اشاره کنم این است که بین متخصص و کاربر، شکاف وجود دارد و همین است که مشکلاتی را ایجاد میکند. همان طور که شما گفتید، کاری از نظر ما اثر هنری است و از نظر مردم، معنای دیگری دارد. آگاهی چطور به مردم خود ما منتقل میشود، در این زمینه ضعف وجود دارد. اطلاعرسانی عمومی در بخشهای هنری، معماری، علمی و... ضعیف است.فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت و مورد حمایت قرارگرفتن مجموعه پردیس، مردمیبودن مدیران شهری بود؛ یعنی از یک طرف خودشان از دل مردم برآمده بودند و از طرف دیگر، قدرت مدیریتی بالایی داشتند. همچنین بهدنبال ایجاد فضایی نو و خاص بودند که مجموع این عوامل موجب شد پردیس سینمایی ملت شکل بگیرد.
- آقای دانشمیر، اعتماد شهرداری تهران بهعنوان کارفرما به شما و تیمتان بهعنوان معمار چگونه شکل گرفت؟
دانشمیر: خب ببینید، ما ایدهای را مطرح کردیم، آنها از این ایده خوششان آمد؛ یعنی به شکل بیواسطهای آن را پسندیدند. در 6 یا 7 جلسه کارشناسی سنگینی که داشتیم، تیم ما در مقابل کارشناسان بخشهای مختلف شهرداری، به پرسشهای گوناگونی درباره ایده، چگونگی کارکرد هر بخش پروژه، مسائل مربوط به سازه و تأسیسات، ارتباطات با محیط و بهطورکلی تمامی نکات اصلی و عمده پروژه، با دقت و کامل پاسخ دادند و خوشبختانه توانستیم پاسخهای قانعکنندهای برای مسائل مطرح شده، بدهیم. پس از آن چند جلسه تخصصی بود که پروژه برای آنها واضح شد و مطمئن شدند که مسائل مختلف پروژه دیده شده است. از آنجا بود که دیگر ما توانستیم حرکت کنیم.
- پس کار سادهای هم نبود!
دانشمیر: بله، به این سادگیها هم نبود.
- پردیس ملت ارتباط خوبی با مخاطب معمار خود برقرار میکند. در طراحی اولیه پردیس ملت علاوه بر ارتباطی که با مخاطب معمار برقرار میشود، فکر میکنید ارتباط با مخاطب معمول و غیرحرفهای نیز برقرار میشود؟
اسپریدونف: عملاً این اتفاق افتاده است؛ یعنی آنچه ما از اشخاصی که از اقشار و عقاید مختلف شنیدیم و تجربه کردیم، عموماً مثبت بوده و پروژه ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کرده است. پرسش کلی در مواجهه با هر اثر معماری، این است که مخاطبی که اصولاً ذهنیتی راجع به معماری دارد تا چه حد میتواند درگیر شود؟ وقتی شعر را در نظر میگیریم، میبینیم که خیلی زیباست و مخاطب خود را تحتتأثیر قرار میدهد، یا در مواجهه با یک تابلوی نقاشی، لزوماً هرکسی نباید نقاش باشد تا تحتتأثیر قرار گیرد، ولی درباره معماری - اگر بهعنوان یک هنر به معماری بنگریم- بهطور خاص کمی پیچیدهتر و تأثیرش غیرمستقیم است.
ممکن است ابتدا عریان بودن قطاعی پردیس ملت در همه جای این ساختمان برای مردم عجیب بهنظر برسد اما کمکم میبینند، شناسایی و تحلیل میکنند و ادراک بالاتری به دست میآورند و بعد توقع بیشتری ازمعماران پیدا میکنند. درواقع، از آن کلیشه که به ما دیکته میشود: «اینگونه بپسندیم» و «اینگونه درست است» و مانند اینها، خارج میشوند.
- فکر میکنید تکرار پردیسها به معنای تداوم روند معماری به این سبک و سیاق، فهم معمارانه مردم را افزایش خواهد داد؟
اسپریدونف: بهطور کلی شما هر صنفی را با صنف دیگر رودررو کنید، شروع به تحلیل، شناسایی و مطابقت با هرآنچه پیش از این آموخته، میکند تا دادهای به دادههایشان افزوده شود. این است که به رشد و پیشرفت منجر میشود.
- آقای دانشمیر، بهنظر میرسد که خود شما بهعنوان معمار از روند طراحی پردیس ملت لذت بردهاید. چه چیزی پردیس ملت را منحصر به فرد کرد؟ در واقع دیدگاه کلی شما به پروژه، جزئیات پروژه را پیش برده است. این ایده کلی چه بود؟
دانشمیر: پروژه از چند جهت جذاب بود؛ یکی اینکه، یک فضای مرده شهری را بار دیگر زنده میکرد. نمیدانم چقدر حضور ذهن دارید، آن قسمت از پارک ملت، زمین بایر و رها شده بود و حتی خود من که پسرم را به پارک میبردم، آن طرف پارک نمیرفتم و تمام توجهام به دریاچه مرکزی پارک معطوف بود. بنابراین یک نکته جالب این بود که چطور میتوان یک فضای مرده شهری را زنده کرد.
مسئله دوم، خود عملکرد پروژه یعنی چند سالن سینما در منطقه3 شهر تهران بود؛ منطقهای تقریباً پرجمعیت که طبقه متوسط رو به بالای شهر در آن ساکن هستند اما در آن زمان تنها یک سالن سینما (سینما فرهنگ) در آنجا قرار داشت.
- برنامه عملکردی پروژه را شهرداری به شما ارائه داد یا پیشنهاد شما بود؟
دانشمیر: شهرداری به ما اعلام کرد که بر مبنای مطالعات، منطقه3 دچار کمبود فضای فرهنگی است و میخواهیم در اینجا سینما بسازیم. اما اینکه چند سالن سینما و به چه صورت، بستگی به ظرفیت زمین و مطالعه ما داشت. وقتی زمین را مطالعه کرده و امکانات سازماندهی سالنها را بررسی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که این زمین خیلی ظرفیت بالایی ندارد؛ با توجه به اینکه نمیخواستیم ساختمانی بلند بسازیم. 5 سالن سینما را برای آن پیشنهاد دادیم و شهرداری هم پذیرفت؛ بنابراین خود موضوع نیز موضوع جذابی بود. نکته جذاب دیگر، فرم پروژه بود. فرم پروژه برای کارفرما جدید بود؛ چرا که یک ساختمان بسته نبود؛ ساختمانی بود که شما از وسط آن عبور میکردید. به نوعی این پروژه، پروژهای شفاف بود و این باعث میشد که ساختمان ویژگی منحصر به فردی پیدا کند.
نکته چهارم وجه تمایز پردیس ملت با سایر فضاهای فرهنگی تهران، فضای سرپوشیده ورودی بود. طراحی این فضای سرپوشیده از ما خواسته نشده بود ولی به نوعی ارزش افزوده پروژه تلقی میشد. فضایی شهری است که مردم بهصورت آزاد میتوانند در آن حضور یابند و چه پیش از نمایش یک فیلم در یک جشنواره سینمایی یا پس از نمایش آن، گفتوگو و تبادل نظر کنند. این فضا میتواند انواع و اقسام عملکردها از جمله عملکردهای عمومی شهری، از نمایشی ساده تا پذیرایی و برپایی سخنرانی یا موسیقی را داشته باشد.
- در این روند، چه شد که در انتخاب مصالح ساختمان به شیشه و بتن رسیدید؟
دانشمیر: محیط پروژه که پارک باشد، کوههای شمال تهران و چشماندازهای زیبا، جذابیتهای محیطی چه در فاصله نزدیک و چه در فواصل دور، موقعیت ویژهای برای پروژه فراهم میکرد. بنابراین این فکر را برای ما بهوجود آورد که ارتباطی بین فضای داخل و بیرون فراهم آوریم. به هر حال، از آنجایی که عملکردهای پروژه، سالنهای بسته سینما بود، روی انواع سازهها بررسیهایی انجام دادیم؛ چه سازه بتنی و چه سازه فلزی. متوجه شدیم که اگر بخواهیم حتی از سازه فلزی برای بنا استفاده کنیم، ناچار هستیم که 70درصد از مصالح بتن استفاده کنیم؛ چراکه اگر سازه فلزی هم استفاده میشد به هر حال باید با یک متریالی بین آن را پر میکردیم. گزینه بتن با توجه به عملکرد پروژه و برنامه آن گزینه مطلوبی بود؛ چراکه سالنهای بسته سینمایی این را میطلبید که از بتن استفاده کنیم.
- ایده اولیه طرح پروژه پردیس ملت از کجا آمد؟
دانشمیر: زمین پروژه فرمی داشت که 2منطقه گسترده را دارا بود و تقریبا فرم یک دمبل را داشت؛ یعنی 2قسمت پهن و یک قسمت باریکتر. براساس مطالعات انجام شده متوجه شدیم که 2منطقه وسیعتر قابلیت قرارگیری سینما را دارند که در آن نواحی سینما را استقرار دهیم و مابقی فضا به فضاهای ارتباطی و انتظار اختصاص یابند. ایده وجود 2هسته برای پروژه از شکل زمین آن بهوجود آمد. ما باید این دو را به هم متصل میکردیم و از همان روشی که خود سایت داشت، استفاده کردیم. سالنهای سینما که سطوح شیبداری را برای ما تداعی میکرد، توانستیم دهانههای بازی را داشته باشیم و نهایتا اتصال میان این دو به این صورت شکل گرفت.
- گاهی هم انتقادهایی در نشریههای مختلف درباره طراحی پردیس ملت شده است، آیا این انتقادات را نسبت به پردیس ملت شنیدهاید؟
دانشمیر: بله، به هر حال انتقاداتی به این پروژه هست؛ انتقاداتی از این جنس که مجموعه، پارکینگی با گنجایش زیاد و سرپوشیده ندارد که البته ما پیشنهاد داده و آن را طراحی کردهایم ولی بهعلت کمبود منابع مالی منتفی شد. ممکن است کسی انتقاد داشته باشد که چرا سطوح بتنی به این شکل اکسپوز اجرا شده و چرا از مصالح به این شکل استفاده شده است.
بالاخره بسیاری از آنها میتوانست بهگونهای دیگر اجرا شود اما شرایط ما بسیار مشکل بود؛ چراکه احتمال میرفت در مراحل سفتکاری، بهعلت کمبود منابع مالی پروژه متوقف شود. همین که پروژه به پایان رسیده است برای ما جای خوشحالی دارد و در کل از کار راضی هستیم.
اسپریدونف: مشاور برای زودتر تمام کردن به ما فشار میآورد. ایده و مرحله طراحی آن جای خود، اما اجرای آن بسیار انرژی از ما گرفت. من خودم بسیار دلم میخواست که زمانبندی منظمتری میداشتیم تا بتوانیم بهصورت مطلوبتر کار را به پایان برسانیم. تایمر گذاشتن بر سر پروژه خوب است اما به شرطی که آن زمانبندی درست باشد.
ایده «پروژه باز»، راهحلی برای فضاهای فرهنگی
رضا دانشمیر: مدرنیسم با خود ، جعبه را به همراه آورد و سعی کرد که از طریق جداسازی بین مسائل، راهحلهای اقتصادی را پیدا کند. جداسازی میان سازه و معماری یکی از این راهحلها بود که مدرنیسم با خود به همراه آورد. همچنین جداسازی میان فرم و عملکرد یا حتی جداسازی میان عملکردها. مدرنیسم با تفکیک و خردکردن مسائل قصد ارائه یک تحلیل نسبت به مسئله و ارائه راهحلهای اقتصادی را داشت. تأثیرات این نوع نگاه بر شهرهای ما نیز تأثیر گذاشت و شهرهای مکعبی ما را آفرید؛ شهرهایی که در آنها سازهها مستقلا عمل میکند و سپس تیغههایی را داریم که فضاها را تعریف میکند.
اگر این را یک استراتژی و دیدگاه بدانیم، دیدگاه پس از مدرنیسم معطوف شد به سطح. از جعبه به سمت سطح حرکت کرد و از «جداکردن» به سمت «یکپارچه کردن» رفت. این همان دیدگاهی است که از آن با نام «معماری ارگانیک» نام میبریم.
موضوعی که ما بهصورت تئوری در مورد آن فکر میکنیم، این است که چطور میتوانیم با سطوح کار کنیم؛ سطوح منعطفی که سعی میکنند مسائل را به هم پیوند دهند. چطور ممکن است که بتوانیم سازه، فرم و برنامه را به هم پیوند دهیم؟ این امر از طریق سطح ممکن است.بهطور خاص ایدهای که ما در پروژههای فرهنگی دنبال میکنیم ایده کلی «پروژه باز» است. به این معنا که پروژه معماری صرفا یک ساختمان نباشد و بتواند با شهر وارد دیالوگ شود و یک فضای شهری را بهوجود آورد. اگر بتواند این کار را بکند، در واقع پا به یک قدم بالاتر گذاشته است و میتواند درخواستهای ناخواسته و درخواستهای بعدی را پاسخ دهد.
مهم است که یک پروژه بتواند در طراحی خود پاسخگوی درخواستهایی باشد که در آینده ممکن است مطرح شود یا برای آنها فضایی را بهوجود آورد. در معماری گذشته ما هم اینگونه بوده است و ساختمانها «باز» طراحی شدند و در واقع انسان از فضای باز آن استفاده میکرد. این فضای باز ممکن است که یک کوشک یا یک حیاط باشد. نکته مهم، ساختارهایی است که نفوذپذیر باشد؛ ساختارهایی که ما راجع به آن فکر میکنیم. بهطور کلی، معمار در سازماندهی عناصر میتواند به یک سازماندهی باز یا بسته فکر کند. این دو، دو نگرش متفاوت طراحی است. علاقه ما همیشه این است که ساختمان را بتوانیم به شهر پیوند بزنیم و از طریق این پیوند آن را تبدیل به یک اثر باز کنیم، چون شهر یک پروژه باز است؛ شما در شهر میتوانید آزادانه از نقطهای به نقطه دیگر حرکت کنید.